داستان تدریس من: آموزش، انتخاب یک سبک زندگی
چرا معلمی را انتخاب کردم؟ آموزش را چگونه میبینم؟
از همان سالهای کودکی، آرزویم این بود در فضایی قدم بگذارم که ردپای «یادگیری» در هر گوشهاش پیداست. انتخاب شغل معلمی برای من، تنها انتخاب یک حرفه نبود؛ بلکه گزینش یک مسیر قلبی برای ساختن و بودن در کنار ذهنهای پویایی بود که هر روز با پرسشهای ناب خود، دنیای مرا وسعت میبخشند.
از نگاه من، آموزش هرگز تنها به انتقال مفاهیم درسی محدود نمیشود. من آموزش را پرورش انسانهایی مستقل، خلاق، مسئول و خوشفکر میدانم که میتوانند نه تنها برای خود، که برای جامعهشان نیز مفید باشند.
---
روشهای من برای خلق یک کلاس پویا و اثرگذار
در کلاس درس من، فرآیند یادگیری با گفتوگو، بازی، قصهگویی و کشف آغاز میشود. من بر این باورم که هر دانشآموز، دنیای منحصربهفرد خود را دارد. بنابراین میکوشم با شناخت ویژگیهای فردی هر کودک، انگیزه درونی و اشتیاق یادگیری را در او بیدار کنم.
· استفاده از روشهای فعال تدریس
· تأکید بر کار گروهی و پروژههای کوچک
· ایجاد حس مالکیت و مسئولیتپذیری در دانشآموزان نسبت به فرآیند یادگیری
هنگام روبرو شدن با چالشهای کلاسی، اولین و مهمترین قدم من "گوش دادن فعال" است؛ شنیدن احساسات و دلایل پشت هر رفتار. در گام بعد، از گفتوگوی سازنده و در مواقعی شوخطبعی هدفمند برای مدیریت فضا و هدایت انرژی کلاس بهره میگیرم.
---
یک دستاورد به یادماندنی: زمانی که آموزش به ثمر نشست
روزی از روزهای نیمه دوم سال، یکی از دانشآموزانم که در آغاز سال با بیمیلی و کمانگیزگی در کلاس حاضر میشد، با شور و اشتیاقی وصفناشدنی نزد من آمد و گفت: «خانم پایدار! من میخواهم در آینده معلم شوم، دقیقاً مثل شما.»
در آن لحظه، تمام زحمات و تلاشهایم برایم معنایی ژرف و عمیق یافت. اینکه بتوانی الهامبخش مسیر زندگی کودکی باشی و او را به سوی بهترین نسخه از خودش سوق دهی، برای من والاترین دستاورد و نشانهی تحقق «آموزش ناب و اصیل» است.
